|
هدف
در چارچوب كمي دقيقتر شايد بتوان گفت كه انسان موجوديست كه گرچه با آرزو آغاز مي كند ولي به آرزوها و خواسته هایش نمي رسد. انسان موجوديست كه در جهان محدود و مقيد به هدفهاي خودش مي رسد و مقصود از هدفها اين است كه من و شما در حالي که می دانيم كجا هستيم، مي دانيم از چه راهي بايد برويم تا به هدف مشخص و معيني برسيم. به بيان ديگر هدف قرار است تعريف و تعیین بشود؛ هدف قراراست تمام پارامترهاي خودش را از زمان و مكان گرفته يا هر چه محتواي آن هست را داشته باشد.
بنابراين ما در زندگی ممکن است که به هدف هایمان برسیم ولی نه به آرزوها و نه به خواسته هایمان. جهان منتظر اين نيست كه من و شما انتظار و توقعي داشته باشيم تا آن را برآورده كند. جهان به خاطر خواسته های ما قانون و مقررات خودش را هرگز دگرگون نكرده ولي به ما اجازه داده كه اگر آنچه را كه مي خواهيم و آرزو مي كنيم را به صورت هدفي در بيآوريم و با تعريف مشخص و معين و بدون تردید بدانیم که كجا هست. منظور از مشخص و معین بودن درست مثل اينكه بگوییم در آخر امسال مايل هستم پنج هزار دلار يا پنج ميليون تومان پول در حساب بانكي داشته باشم. پس، زماني كه هدف را مشخص مي كنيم احتمال رسيدن به آن هست.
براي رسيدن به هدف احتياج به نقشه و بعد از آن طرح plan داريم، يعنی، يكي از دو راه را می پذيريم و انتخاب مي كنيم و تصميم مي گيريم كه براي رسيدن به هدف مان آن را انتخاب و در آن مسیر قدم برداریم. وقتي كه در طرح مان وقت و زمان را بگنجانیم یعنی، نقشه و طرح و برنامه مان را داشته باشیم اصطلاحأ استراتژی را معین کرده ایم. استراتژي زمانی به وجود می آید که برای رسیدن به هدفم نقشه ای داشته باشم و در آن یکی یا دو تا را به عنوان طرح و برنامه برمی گزینم و زمان آغاز کار را هم تعیین می کنم.
این من هستم که باید آغاز کنم. بسياري از متخصصين معتقدند كه اين آغاز بايد همان لحظه تصميم گيري باشد؛ نه اینکه از دوشنبه یا ماه آینده چنین می کنم. هر زمانی که هدف مشخص شود استراتژی آن هم مشخص می شود و باید همان موقع آغاز به کار کرد. قدمهایی که برداشته می شوند باید تداوم و استمرار داشته باشند.
ما تنها نمی توانیم که آغاز گر باید پایان دهندۀ خوبی هم در کارها باشیم. وقتی به واقعیت جهان نگاه می کنیم می بینیم که جهان از آن کسانی است که با تداوم و استمرار به آنجایی که رسیده اند که مایل بودند. به عنوان مثال، بسيارند مردماني كه می خواهند از یک شهر به شهر دیگر بروند اما از آنجايي كه پنج مايل رفتند و بر گشتند و سه ماه ديگر باز دو مرتبه بيست مايل ديگر رفتند و بر گشتنند و اي بسا دو ماه بعدش ده مايل ديگه رفتند و بر گشتند. ممكن است كه هزار يا هزاران مايل رفته باشند ولي هرگز به اونجا نرسيدند، فقط كساني به هدف خودشان رسیده اند كه تداوم و استمرار را داشته اند؛ يعني اين صد كيلومتر يا صد مايل رو آغاز كردند و به پایان رساندند. به همين جهت هست كه موضوع مهم در رسيدن به هدف ها، آغاز و انجام و پايان كار هست. در بسياري از مواقع زمانی که آمادگی یا انگیزه برای رسیدن به هدف و تحقق آن نداریم آغاز گري يك اشتباه بزرگ است. به همين جهت هست كه اگر به مردمان موفق و برنده دنيا نگاه كنيد مي بينيد اين افراد كساني بودند كه آغاز كردند و كار را به آخر رساندند.
در خصوص اندوختن و داشتن ثروت مطالعات نشان می دهد که افرادی که کاری را شروع می کنند (اگر آن کار خوب باشد) هرگز به خاطر کار بهتر آن کار خوب را رها نمی کنند. یعنی وقتی انتخاب خوبی کردیم و دیدیم که این انتخاب خوب پیش می رود و ازعهدۀ حل مشکلات و مسائل آن برمی آییم و متوجه می شویم که تحقق هدف ما در این راه ممکن است بسیار روشن است که آن را تا آخر ادامه می دهیم و به هیچ وجه به خاطر اینکه کار بهتری پیدا شده است آن را رها نمی کنیم. از این شاخه به آن شاخه پریدن از مشکلات بسیاری از مردم هست.
بنابراين توصيه و پيشنهادي كه در اين زمينه و در اينگونه موارد مي كنند اين است كه اگر كار خوبي را در مقابل داريد آن را به آخر برسانید چون فرصتها و امكانات بعدي حتما براي شما فراهم خواهد آمد و دليلي ندارد كه تصور كنيد كه فرصتي از دست مي رود. البته بسيار روشن هست كه اگر من و شما در زندگی شرايطي را به وجود بيآوریم و وضعيتي را داشته باشيم كه كاري را كه آغاز كرديم با مسايل و مشكلات بد و نامناسب روبرو شود بسيار طبيعي هست كه در چنين وضعيتي و اوضاعي حتما بايد كار را متوقف كرد. و نباید با بازي و لجبازي بر سر تصميم خودمان بمانيم.
بنابراين اگر واقعا آرزو و خواسته ای داريد آن را به هدف تبدیل کنید، استراتژي آن را يعني نقشه و طرح و برنامه را مشخص كنيد و بعدأ با تمام نيرو آن را به آخر برسانید و بعد از به پایان دادن آن سراغ کار دیگر بروید كه اين دليل اصلي و اساسي موفقيت است.
نظرات شما عزیزان:
|
منوی اصلی
تبادل
لینک هوشمند
نویسنده: 